ادامه مطلب

قرآن در عصر ساینس جدید

نگاهي به اعجاز قرآن كريم

ادامه مطلب

 

توازن محيّر العقول در كرهء زمين

 

به بيان يك نمونهء ديگر از نمونه‌هاي توازن بي مانند در كائنات پروردگار اكتفا مي‌كنيم.

استاد وحيدالدين خان مؤلف كتاب عظيم «الاسلام يتحدي» با تكيه بر ره‌آوردهاي علم، پيرامون تفسير اعجاز علمي آيهء كريمهء 2 سورهء «فرقان» و آيهء كريمهء 19 سورهء «حِجر» از نظم محيرالعقول زمين سخن گفته، مي‌نويسد: 

زمين مهمترين عالمي است كه ما آن را شناخته‌ايم؛ زيرا در آن احوال و اطواري را مي‌بينيم كه در هيچ جاي ديگري از اين كائنات بزرگ قادر به رؤيت آنها نگرديده‌ايم. در حالي كه زمين در ضخامت خود با ذره يي از اين كائنات عظيم الهي برابري كرده نمي‌تواند. پس چه عظيم است نظم و اعجاز خلقت در اين كائنات بزرگ!!.

 از ‌باب نمونه به مواردي از نظم خارق‌العاده در همين سيارهء كوچك ما  توجّه نماييد:

اگر حجم زمين كمتر و يا بيشتر از آنچه هم اكنون است مي‌بود، زندگي برروي آن محال بود. مثلاً اگر زمين در حجم كرهء ماه يعني به اندازهء يك چهارم قطر فعلي آن مي‌بود، قوهء جاذبهء آن به يك ششم جاذبهء فعلي كاهش مي‌يافت. در نتيجه زمين نمي‌توانست آب و هواي پيرامون خود را نگه دارد. چنانکه وضعيت در كرهء ماه اينچنين است كه نه آبي در آن وجود دارد و نه هم پوشش هواي­اي؛ كه البته دليل آن فقط ضعف قوهء جاذبه در آن  مي‌باشد.

 از جهت ديگر پايين‌آمدن قوهء جاذبه در زمين به اندازهء قوهء جاذبه در ماه، به بالارفتن درجهء برودت هوا از طرف شب منجر مي‌گرديد، در حدي كه تمام اشياي موجود در زمين به انجماد كامل مي‌پيوست. به موازات آن درجهء حرارت در روز تا بدانجا بالا مي­رفت كه تمام آنچه را برروي زمين است، پاك مي‌سوخت.

از سوي ديگر، نقص حجم زمين به مستواي حجم قمر، سبب آن مي­گرديد كه زمين مقادير بزرگي از آب را در خود نگه داشته نتواند؛ در حالي كه كثرت آب براي استمرار اعتدال موسمي در زمين، يك امر ضروري است. از اين جهت است كه يكي از دانشمندان اين وضع را به «گردونهء بزرگ توازن ـ Great Balance Wheel» لقب داده است.

از نتايج ديگر كمبود حجم زمين به مستواي حجم قمر، بالارفتن پوشش هوايي زمين در فضا و سپس متلاشي شدن آن بود. چنين وضعي به بالارفتن درجهء حرارت زمين تا نهايت معدل ممكن آن و سپس پايين آمدن آن تا پايين‌ترين درجات آن مي‌­انجاميد.

برعكس اگر قُطر زمين دوچند قُطر حاليهء آن مي‌بود، نيروي جاذبهء فعلي آن نيز به همان اندازه مضاعف مي‌گرديد و در اين حالت پوشش جوّي زمين ـ كه هم اكنون در فاصلهء پنجصد مايلي آن قرار دارد ـ پايين مي‌آمد. نتيجهء اين وضعيت آن بود كه فشار هوا در هر اينچ مربع، از پانزده رطل به سي رطل مي­رسيد و اين فشاري است كه بدترين اثر را بر زندگي موجودات حيه مي‌گذارد.

همين طور اگر حجم زمين مثلاً به اندازهء حجم كرهء خورشيد مي‌بود، قوهء جاذبهء كنوني آن يكصد و پنجاه برابر فعلي مضاعف مي‌گرديد و پوشش هوايي آن نيز به جاي پنجصد مايل، فقط به فاصلهء چهار مايلي زمين مي­رسيد و فشار جوّي به معدل يك تن در يك اينچ مربع ازدياد مي‌يافت. كه دراين وضعيت قطعاً پيدايش اجسام حيه بر روي زمين مستحيل بود. و اين از بُعد نظري به معني آن است كه وزن حيوان يك كيلويي در اثر غلظت هوا به پنجصد كيلو افزايش مي‌يافت. چنانکه حجم انسان به حد حجم يك موش بزرگ كم مي‌گرديد كه در اين حالت، موجوديت عقل در انسان مستحيل بود؛ زيرا وجود عقل در انسان به بافت‌هاي عصبي بسياري در جسم نيازمند است كه اين امر محقق نمي‌شود مگر آنگاه كه حجم جسم به مقدار معيني از رشد خود قرارداشته باشد.

@    @    @

ما انسانها ظاهراً بر روي زمين ايستاده‌ايم. ليكن صحيح تر آن است كه بگوييم: ما با پاهاي خود در آن معلق و بر سرهاي خود در آن افگنده‌ايم. براي توضيح اين امر بايد گفت: زمين در واقع مانند كرهء معلقي است كه انسان ساكن آن است. پس وضعيت بعضي از مردم نسبت به بعضي ديگر در اين كرهء معلق در فضا اين است كه مثلاً ساكنان امريكا در زير پاي ساكنان هند به سر مي‌برند و ساكنان هند در زير پاي ساكنان امريكا زندگي مي‌كنند؛ زيرا ما مي‌دانيم كه گردونهء ما به جاي خود ثابت نيست، بلكه با سرعتي كه مقدار آن هزار مايل در ساعت است، حركت دوراني دارد. اين امر وضعيت ما را در سطح زمين همانند وضعيت يك سنگ ريزهء نهاده شده بر كنارهء يك چرخ گاري كه با سرعت زيادي در حال چرخش باشد قرار مي‌دهد. سنگ­ريزه‌يي كه نزديك است سرعت حركت چرخ، آن را به فضاي بي نهايت پرتاب كند. اما زمين ما را به فضاي بي نهايت پرتاب نمي‌كند بلكه ما در آن بر قرار هستيم، چرا و چگونه؟

به اين دليل كه زمين از يك سو داراي قوهء جاذبهء غير عادي است كه با اين جاذبه همه چيز را به خود محكم مي‌بندد، و از سوي ديگر زمين داراي فشار هوا است. بناءً جاذبهء زمين از يك­سو و فشار هوا از سوي ديگر، همچون دو تسمهء قوي ما را به نسبت معيني بر روي زمين نگه مي‌دارند. يعني در واقع با اين دو تسمهء محكم است كه ما از هر سو به اين كرهء زمين بسته شده‌ايم.

فشار هوا در هر اينچ مربع، نزديك به 15 رطل است، به اين معني كه: هر انسان نزديك به (228.40) رطل از فشار جوي را بر جسم خود تحمل مي‌كند. ليكن انسان اين وزن را احساس نمي‌كند؛ از آن روي كه هوا نه از يك ناحيه بلكه از تمام نواحي بر او به طور متوازن فشار مي‌آورد. چنانکه وقتي ما درآب شنا مي‌كنيم همين عمليه رونما مي‌شود.

از اين كهه بگذريم، هوا خود ـ كه نام رسمي تركيب‌هاي مختلفي از گازهاست ـ  داراي فوايد بسياري است كه حصر آن در يك كتاب ممكن نمي­باشد.

@    @    @

نيوتن از خلال مطالعات و مشاهدات خود به اين نتيجه دست يافت كه بعضي از اجسام بعضي ديگر را به سوي خود مي‌كشند. اما او نتوانست علت اين امر را بشناسد لذا اعتراف كرد كه براي اين عمليه تفسيري را ارائه كرده نمي‌تواند.

«هايت هيد» با ذكر اين قضيه مي‌گويد:

«نيوتن با اين اعتراف خود، از يك حقيقت فلسفي بزرگي پرده برداشت؛ آن حقيقت اين است كه اگر طبيعت بدون روح مي‌بود، هرگز خود را تفسيركرده نمي‌توانست. چنانکه شخص مرده هرگز نمي‌تواند براي ما واقعه يي را حكايت كند. پس بيگمان تمام تفسيرهاي طبيعي و منطقي نهايتاً مفيد اين حقيقت هستند كه هدفي را اظهار ‌نمايند؛ زيرا مرده نمي­تواند حامل هدف بوده باشد». 

استاد وحيدالدين خان مي‌گويد: «من اين سخن هيد را يك گام جلوتر ‌برده و مي‌گويم: اگر اين كائنات تحت سلطهء ذات صاحب ادراكي نيست، پس چرا اين روح عجيب در آن وجود دارد؟».

@    @    @

قطعاً زمين در هر بيست و چهار ساعت يك بار بر محور خود مي‌چرخد. معني اين امر آن است كه زمين به سرعت يك هزار مايل در ساعت بر محور خود حركت مي‌كند. پس اگر فرض كنيم كه اين سرعت به دو صد مايل در ساعت پايين آيد، در آن صورت اوقات شب و روز ما ده برابر بيش از حالت كنوني مي‌شود و در اين صورت نتيجه آن خواهد بود كه خورشيد با گرماي شديد خود همه چيز را بر روي زمين خواهد سوخت و آنچه هم كه در پايان روز باقي بماند، سرماي شديد شب به حيات آن خاتمه خواهد داد.

گرماي سطح خورشيد دوازده هزار در جه فارنهايت، و مسافت ميان آن با زمين در حدود (93000000) مايل است و اين فاصلهء هولناك هيچگاه كم و زياد نمي­شود. قطعاً در اين امر درس عبرتي بزرگ براي ما نهفته است؛ زيرا اگر اين فاصله كمتر از آنچه هم اكنون است مي‌بود و خورشيد مثلاً به اندازه نصف اين فاصله به زمين نزديك مي‌گرديد، در نتيجهء حرارت زياد، بي درنگ تمام برگهاي درختان مي‌سوخت. و اگر اين فاصله دورتر مي‌شد و مثلاً  به دو چند حد فعلي خود مي‌رسيد، برودت شديد حاصله از اين وضع دامنهء حيات را از كرهء زمين برمي‌چيد.

از اينکه بگذريم، زمين دايره يي در فضاست كه كارش را با زاويهء (33) درجه انجام مي‌دهد. امري كه از آن چهار فصل به وجود مي‌آيد و در نتيجهء آن اكثريت مناطق زمين آمادهء سكونت و زراعت مي‌گردد. پس اگر زمين بر اين زاويهء معينه خود قرار نمي‌داشت تاريكي هر دو قطب را در تمام سال مي‌پوشانيد و بخار درياها به شمال و جنوب مي‌رفت و نتيجتاً بر روي زمين جز كوه‌هاي برف و بيابانهاي پهن خالي از سكنه، چيز ديگري باقي نمي‌ماند. به همين ترتيب عوامل تأثير گذار زياد ديگري نيز به وجود مي‌آمد كه حيات را بر روي اين كره مستحيل مي‌گردانيد.

جيولوجيست‌ها مي‌گويند: اگر ضخامت قشر زمين به مقدار ده قدم بيشتر از وضع كنوني مي‌بود، اكسيژن آن که به نوبهء خود اعصاب زندگي است، به كلي ناپديد مي‌گشت و به هيچ وجه ممكن نبود كه در غياب اكسيژن زندگي بر روي زمين پابرجا بماند.

و اگر پوشش هوايي زمين از آنچه هم اكنون هست نازك تر مي‌بود، شهابسنگها و نيازك‌ها هر لحظه غلاف جوي را مي‌شكافتند و در آن هنگام  زمين بدون ترديد ميدان برخورد اجرام سرگردان آسماني و يا اجسام پرتاب شده از فضاي بي نهايت مي‌گرديد و علاوه بر آنکه ممكن بود اين امر قيامتي بر روي زمين بر پا گرداند، خود سبب مي‌شد تا ما زمين را در شب تماماً نوراني ببينيم.

آري؛ اين توازن در كميت‌هاي حياتي اي كه ما در زندگي خود بدان  نياز داريم، جداً در همه چيز اعجاب انگيز است. و از آنجا كه ما نمي‌توانيم همه اگرها در اين رابطه را در اينجا و در اين رساله مطرح كنيم، از آن كه خود اين مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد شد پس به آخرين مثال در اين رابطه توجّه نماييد:

غلاف يا پوشش جوي دورادور زمين از شش گاز مختلف النوع تركيب گرديده است كه از آن جمله (78) درصد گاز نيتروژن، (21) درصد گاز اكسيژن و بقيه گازهاي ديگري اند كه به نسبت‌هاي بسيار كمتري در آن وجود دارند. اين پوشش يا غلاف جوي در هر اينچ مربع به ميزان (15) رطل بر زمين فشار مي‌آورد كه ميزان اكسيژن در اين فشار (3) رطل در هر اينچ مربع است و مقادير ديگر اكسيژن موجود، جذب زمين مي‌شود. پس اكسيژن فقط وسيلهء حيات زنده جانهاي روي زمين نيست، بلكه وسيلهء تنفس حيوانات موجود در درياها و حتي لايه‌هاي خاكي زمين نيز مي­باشد. حالا سؤال در اينجاست كه اين گازهاي شديد الحركت، چگونه با حفظ مقادير معين و متناسب خود در فضا جمع شده اند؟

جواب اين است كه: اگر نسبت اكسيژن به جاي (21%) مثلاً (50%) يا بيشتر از آن مي‌بود، قابليت احتراق به همان پيمانه افزايش مي‌يافت و اگر تصور كنيم كه با نسبت (21%) اكسيژن يك درخت در جنگلي بسوزد، ارتفاع اين نسبت تا (50%) انفجار برق آسايي ايجاد مي‌كند كه تمام آن جنگل را فقط در يك لحظه به آتش مي‌كشاند.

و اگراين نسبت مثلاً به (10%) پايين مي‌آمد، ممكن بودكه حيوانات در امتداد قرنها با اين مقدار از سطح پايين اكسيژن عادت بگيرند، اما محال بود كه تمدن انساني در چنين نسبت پاييني شكوفا گردد. چه بر فرض اينکه انسان در اين وضعيت قدرت ادامه حيات را مي‌داشت، هرگز نمي‌توانست كارهاي عادي روزانهء خود رابه طور معمولي پيش ببرد؛ زيرا مستحيل بود كه بافتها و سلولهاي بدني و عقلي آن تحت چنين شرايطي رشد و نمو نمايند.

پس بيگمان اكسيژن، هيدروژن، اكسيد كاربن دوم و گازهاي كربونيك ديگر با اختلاف اشكال و انواع خود، با هم تركيب گرديده و عناصري را مي‌سازند كه براي حيات موجودات حيه و نيز براي اساسيات حيات انساني، ، داراي اهميت بس عظيمي است و بنا برا ين، به ميزان (1 بر 10000000) احتمال اين امر وجود ندارد كه اين گازها به تناسب مطلوب و معين خود و با تمام ويژگیهايي كه براي حيات لازم و ضروري است از طريق تصادف برسيارهء معيني وجود پيدا كنند، از اين جهت يكي از بزرگان عرصهء دانش طبيعي مي‌گويد:

»Science has no expganation to offer for the facts, is to say it is, accidental, is to defy mothematics«

يعني: «علم هرگز قادر به ارائهء هيچگونه تفسيري براي حقايق نيست و اين سخن كه اين حقايق به طور اتفاقي به وجود آمده‌اند، نيز  يك نوع تصادم با رياضيات محسوب مي‌شود». (

بنابراين، در اينجا و درهمه جاي اين خلقت بي كرانهء منظم و موزن الهي است كه در برابر خالق عظيم متعال آفريننده سر عجز و نياز و انكسار بندگي فرود مي‌آوريم.

و همچنان در برابر اعجاز علمي خيره‌كنندهء آيات قرآني كه با ندايي بلند بر نظم، توازن و دقّت در همه چيز كائنات تأكيد مي‌گذارند، با تمام خضوع و فروتني مي‌ايستيم و مي‌گوييم:

«سُبْحَانَكَ مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً ـ پاكي تو اي پروردگارا! اين همه را كه به باطل نيافريده‌اي».

و در اينجاست كه خاضعانه در برابر آيهء 2 سورهء «فرقان» قرار مي‌گيريم كه مي‌گويد:

]وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً[

«و هر چيز را آفريد و بدانگونه كه در خور آن بود، آن را به اندازه و ميزان دقيقش اندازه‌گيري كرد»

 و در برابر آيهء 3 سورهء مباركهء «اعلي» كه مي‌گويد:

]الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى[

«همانکه آفريد و همآهنگي بخشيد و آنکه اندازه‌گيري كرد و راه نمود»

و آيهء 3 از سورهء «طلاق» كه مي‌گويد:

]إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً[

«خدا فرمانش را به انجام رساننده است، به راستي خدا براي هر چيزي اندازه يي مقرر كرده است»

و آيهء 2 سورهء «فرقان» که مي‌گويد:

]وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً[

«و براي او شريكي در فرمانروايي نبوده است و هر چيزي را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه‌گيري كرده است»

و آيهء 38 سورهء «احزاب» كه مي‌گويد:

]وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً[

«و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر و متناسب است»

و آيهء 8 سورهء «رعد» كه مي‌گويد:

]وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ[

«و هر چيزي نزد او اندازه يي دارد»

 و آيهء 21 سورهء «حجر» كه مي‌گويد:

]وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[

«و هيچ چيز نيست مگر آنکه گجينه‌هاي آن نزد ما است و ما آن را جز به اندازهء معين فرو نمي‌فرستيم»

و آيهء 49 سورهء «قمر» كه مي‌‌گويد:

]إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[

«ماييم كه هر چيزي را به اندازه معين آن آفريده‌ايم»

و آيهء 17 سورهء «رعد» كه مي‌گويد:

]أَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا[

«همو كه از آسمان آبي فرو فرستاد پس رودخانه‌هايي به اندازه روان شدند»

و اخيراً آيهء 19 سورهء «حجر» كه عنوان اين مبحث قرار گرفته است و مي‌گويد:

]وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ[

«و از هر چيز به طور سنجيده در زمين رويانيديم»

شكي نيست كه هر پرزهء ناچيزي از پرزه‌هاي اين كائنات بزرگ، از اتم گرفته تا افلاك، همه به دقّت در نظام موزون و مناسب خود آفريده شده اند. حقيقتي كه قرآن كريم يك هزار و چهارصد و بيست سال قبل آن را نه فقط در اين چند آيه، بلكه در آيات زياد ديگري نيز اعلام نموده است اما امروز علم در خوشه‌چيني از اين خوان الوان آستينها را برزده ولي تا به كجا خواهد رفت و تا كجا خواهد رسيد؟ پاسخ اين است كه شمعي است كم‌سو، افروخته در يك كائنات بي‌نهايت!

بلي؛ و همهء اين ها فريادگر حضور آن حيّ قيّوم قدير، و وجود آن معبود مسجود اند اما عقلي در كار ‌بايد كه بينديشد، دلي بايد كه با آهنگ يكپارچه خلقت آن خالق بزرگ هماوا گردد و ذره اي مي‌بايد آگاه كه به اين بيكرانه بپيوندد.

شـــــــــــــــــنود از آسمان

علم «نجوم بي‌سيمي» از جديدترين علومي به شما مي‌رود كه تقدم علمي در عصر جديد به آن دست يافته است.

در يكي از شبهاي تابستان سال 1931 دانشمند نجومي «كارل جانسكي» براي گذراندن رخصتي كوتاهي كه داشت، در مزرعهء خود واقع «نيوجرسي» نشسته بود. او در اين حال با دستگاه بيسيم خود كه سيستمهاي راديويي مختلف جهان را در معرض شنود وي قرار مي‌داد، همين طور بي‌هدف مشغول بود. ناگهان متوجّه شد كه دستگاه وي صداهاي مبهم و رمزهاي مبهمي را كه او قبلاً آنها را نشنيده است دريافت مي‌كند. براي وي جالب بود كه در شب دوم نيز او امكان شنود اين صداهاي مجهول را پيدا كرد. پس به اين موضوع علاقه‌مندگرديده، شب‌هاي پي در پي همت خود را صرف اين كار نمود تا بلكه براي اين صداهاي غامض تفسير قابل قبولي بيابد.

 البته توجّه او به اين امر بعد از آن بود كه او اولا مطمئن گرديد، صداهايي را كه مي‌شنود با صداهاي امواج و توفانهاي كهربايي تفاوت دارد. ثانياً متوجّه گرديد كه اين صداها را به طور پيوسته از يك جهت معين و روي طول موج واحدي مي‌شنود. كه اين امر او را سخت تكان داد؛ زيرا اين كشف، بُعد مهم ديگري بود كه وي را نسبت به اين قضيه جدي‌تر مي‌ساخت.

سرانجام پس از مواظبت هاي پيوسته يي كه بيش از هشت ماه طول كشيد، او دريافت كه اين صداها با برنامه‌ و نظام فرستاده مي‌شوند. و از جملهء دريافتهاي وي يكي اين بود كه آن صداها تا وقت معيني از سال هر شب نسبت به شب قبل،  چهار دقيقه جلوتر دريافت مي‌شوند. و از آنجا كه دوران زمين بر محور خورشيد ستارگان را وا مي‌دارد تا هر روز چهار دقيقه جلوتر از روز قبل طلوع و غروب نمايند، در اينجا بود كه جانسكي به اولين حقايق علم جديدي كه آن را «علم نجوم  بيسيمي» ناميدند دست يافت. چه اين حقايق به روشني بازگو كنندهء اين واقعيت بودند كه در آسمان صداها و امواجي وجود دارد.

در  پايان سال 1933 همايشي داير گرديد كه دانشمندان علم نجوم بي سيمي را گرد هم آورد. جانسكي در اين همايش ضمن تقديم گزارش خود چنين گفت: «قطعاً در آسمان نجوم و كهكشانهايي وجود دارند كه پيوسته سخن  مي‌­گويند و اين سخنان كه دريافت آنها با تلسكوپ‌هاي بيسيمي امكان پذير است، معلومات بسيار بيشتري از آنچه كه هم اكنون در عرصهء كوني وجود دارد را در اختيار بشر قرار مي‌دهد».

گزارش جانسكي اولين خشت بناي علم نجوم بي سيمي گرديد. به دنبال آن بود كه اين علم موفقيت‌هاي ديگري را نيز احراز كرد تا آنکه سرانجام اولين نقشهء بي­سيمي آسمان در سال 1940 ترسيم گرديد.

در فبروري سال 1942 دلايل بيشتري بر صحت نظريّه جانسكي آنگاه به دست آمد كه دانشمندان صحت پخش آن امواج را در حالي مورد تأكيد قرار دادند كه سلسله يي از صداهاي بي سيمي، عمليهء منظم دريافت رادار را در انگلستان مختل گردانيد و بعد از كوششهاي نفس‌گير دانشمندان براي آگاهي از اسباب و علل تعطيل رادارها، آنان به اين نتيجه رسيدند كه اين امر به علت وصول رمزهاي بي‌سيمي از مكانهاي مجهولي در نجوم بوده است.

و در اينجا بود كه دانشمندان دانشگاه‌هاي مختلف دنيا و در رأس آنها دانشگاه­هاي كمبرديج، مانچستر، هايد و بيشتر رصدخانه‌هاي جهان، به تأسيس تلسكوبهاي بي سيمي اقدام نمودند. و با پيشآهنگي رصدخانهء بالومار، نيرومندترين تلسكوب بي سيمي جهان كه رمزهاي بي‌سيمي را از مسافت هشت هزار ميليون سال نوري دريافت مي‌كرد، بر پا گرديد. و با در نظر داشت اينکه سال نوري حوالي (5785343000000) مايل است، به اعتبار اينکه سرعت نور (186) هزار مايل در ثانيه مي‌باشد، پس تلسكوب فوق از مسافت (462827520000000000000000) مايل اشارات و رموز بي‌سيمي را دريافت مي‌كند.

در نتيجه تا كنون دريافت صداهاي مبهمي از بيشتر كواكب ممكن گرديده است. اما اين دستگاه‌ها در ميان همهء كواكب كشف شدهء قابل دسترس تلسكوبي، نيرومندترين اشارات و رموز را از خورشيد و مشتري دريافت مي‌كنند. در 23 نوامبر 1958 پروفيسر فرلوفل دانشمند بزرگ نجومي در بريتانيا اعلام كرد كه او موفق به دريافت امواج بي سيمي از سياره مشتري گرديده است.

هنوز هم دانشمندان پژوهش‌ها و بررسیهاي خود را در رابطه با اين دانشي كه انتظار مي‌رود، روشنیهاي بيشتري را در بارهء اين كائنات عظيم پرتو افكن سازد، ادامه مي‌دهند. بدان اميد كه بتوانند توسط اين تلسكوب‌هاي بيسيمي و از طريق اين صداها، اشياي معيني را در مكانهاي معيني ترصد نمايند. آخرين تلاش از اين دست، فرستادن سفينه هاي بدون سرنشين فضايي توسط سازمان فضايي امريكا «ناسا» به سوي سيارهء مريخ است. چنانکه انتظار مي‌رود، اين تلسكوب‌ها بتوانند شمار صحيح ستارگان را نيز ارائه كنند.

جيمس جينز دانشمند نجومي معروف مي‌گويد: «براي آنکه مجموعهء كلي نجوم آسمان را تخيل كرده بتوانيم، بايد كتابخانهء بزرگي را تصور كنيم كه حاوي نيم مليون جلد كتاب است. حروف طبع شده در تمام صفحات مجموعهءكتابهاي اين كتابخانه، تقريباً مي‌توانند خود را به تعداد نجوم كشف شدهء آسماني نزديك نمايند. حال اگر ما به سرعت يك صفحه در يك دقيقه، هشت ساعت در روز را مطالعه نماييم، پس ناگزير بايد به مدت هفتصد سال پيوسته براي خواندن اين كتابخانه وقت صرف كنيم. اما زميني كه ما بر آن زندگي مي‌كنيم، بسيار كوچكتر از نقطهء بالاي حرف نون يا نقطهء زيرين حرف با در اين كتابخانه يي است كه حاوي نيم مليون جلد كتاب مي‌باشد.

اگر شنيدن اين صداها و دريافت اين رموز و امواج بي‌سيمي از ماوراي نجوم را پايان مرزهاي تقدم علمي در عصر جديد بدانيم، آيا برما لازم و ضروري نيست كه بر همهء عالم، بر همه تلسكوب‌ها و بر همهء دانشگاه‌ها سبقت گرفته و فقط يك لحظه در  آيات قرآن كريم تدبّر ورزيم.

آري؛ قرآن كريم چهارده قرن قبل به ما گفته است كه: جنيان در كمينگاه‌هايي از آسمان براي شنيدن صداهايي كه در آن وجود دارد مي‌نشستند. و سپس خداي عزّوجلّ اراده كرد كه آنان صداي ملكوت آسمانها را نشنوند. اينك توجّه كنيد به آيهء 9 از سورهء «جن» كه مي‌گويد:

]وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعْ الآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً[

«و ما (جنيان) در آسمان براي شنيدن به كمين مي‌نشستيم، اما اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد، تير شهابي در كمين خود مي‌يابد»

پس آيا جنيان نيز به همان كوششي برخاسته بودند كه اكنون دانشمندان بشر به آن برخاسته اند تا چيزي از رموز آسمان را شناخته و از آفرينش آسمان و آنچه در آن است سر در آورند؟

اما آناني كه مي‌گويند؛ تلاش جنيان براي شنيدن از آسمان، تلاش در جهت استماع وحي بوده است، پس اين تواتر كه وحي را جز خود انساني كه بر وي وحي فرستاده مي‌شود شنيده نمي­تواند، نظرشان را ابطال مي‌كند. بناءً فقط خود پيامبرr است كه مي‌تواند وحي را بشنود و حتي آناني كه در جوار وي اند، نيز وحي را شنيده نمي‌توانند. حتي آنگاه كه رسول خداr در بستر خواب خويش قرار داشتند، همسر ايشان که در جوارشان قرار داشت، نه وحي را مي‌شنيد و نه هم از آن با خبر مي‌شد. كما اينکه جنيان بعد از نزول قرآن بر پيامبرr نيز در كمينگاه‌هاي شنود خود در آسمان مي‌نشستند؛ به دليل اولين آيه از سورهء «جن» كه مي‌گويد:

]قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قرآناً عَجَباً[

«بگو اي پيامبر! به من وحي شده است كه تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند: راستي ما قرآني شگفت‌آور شنيديم»

و اين نشان مي‌دهد كه آنان قرآن را بعد از نزول آن بر پيامبرr شنيدند و به آن گوش فرا دادند، چنانکه انسانها به آن گوش فرا مي‌دادند. از آن گذشته خبر دادن از تلاش براي شنود از آسمان و آنچه در آن است، محدود به همين يك آيه هم نيست، توجّه كنيد به آيهء 18 از سورهء «حجر» كه مي‌گويد:

]إِلاَّ مَنْ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ[

«و به يقين ما در آسمان برجهايي قرار داديم و آن را براي تماشاگران آراستيم، و آن را از هر شيطان رانده شده حفظ كرديم، مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد، كه شهابي روشن او را دنبال مي‌كند»

و آيهء 8 از سورهء «صافات» كه مي‌گويد:

]لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإٍ الأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ[

«ما آسمان اين دنيا را به زينت اختران آراستيم، و آن را از هر شيطان سركشي نگاه داشتيم، بهطوري كه نمي‌توانند به انبوه (فرشتگان) عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوي پرتاب مي شوند»

و آيهء 38 از سورهء «طور» كه مي‌گويد:

]أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ[

«آيا نردباني دارند كه بر آن (بر شوند و) بشنوند؟ پس بايد شنوندهء آنان برهاني آشكار بياورد»

بي گمان اين آيات و آيات مشابه آن، توجيهي است از سوي قرآن كريم براي آن كوشش‌ها و تلاش‌هايي كه جنيان در راه ترصد آسمان و اطلاع از چگونگي اوضاع و احوال آن به راه انداخته بودند تا به شناخت بيشتري از رازهاي كائنات الهي نايل گردند.

قرآن كريم در بيشتر از يك سوره، انظار را متوجّه اين حقيقت مي‌سازد كه در آسمان آيات و نشانه هاي روشني براي باورمندان وجود دارد. و نيز در آفرينش آسمان و آفرينش زمين آيات و نشانه‌هاي بسيار ديگري است. بلكه حتي قرآن ما انسانها را به صراحت به سوي آسمان و مطالعه در آن مي‌كشاند؛ آنجا كه آِيهء 101 از سورهء مباركهء «يونس» مي‌گويد:

]قُلْ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ[

«بگو بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست؟ ولي نشانه‌ها و هشدارها، گروهي را كه ايمان نمي‌آورند، سود نمي‌بخشد»

توازن محيّر العقول در كرهء زمين

 

به بيان يك نمونهء ديگر از نمونه‌هاي توازن بي مانند در كائنات پروردگار اكتفا مي‌كنيم.

استاد وحيدالدين خان مؤلف كتاب عظيم «الاسلام يتحدي» با تكيه بر ره‌آوردهاي علم، پيرامون تفسير اعجاز علمي آيهء كريمهء 2 سورهء «فرقان» و آيهء كريمهء 19 سورهء «حِجر» از نظم محيرالعقول زمين سخن گفته، مي‌نويسد: 

زمين مهمترين عالمي است كه ما آن را شناخته‌ايم؛ زيرا در آن احوال و اطواري را مي‌بينيم كه در هيچ جاي ديگري از اين كائنات بزرگ قادر به رؤيت آنها نگرديده‌ايم. در حالي كه زمين در ضخامت خود با ذره يي از اين كائنات عظيم الهي برابري كرده نمي‌تواند. پس چه عظيم است نظم و اعجاز خلقت در اين كائنات بزرگ!!.

 از ‌باب نمونه به مواردي از نظم خارق‌العاده در همين سيارهء كوچك ما  توجّه نماييد:

اگر حجم زمين كمتر و يا بيشتر از آنچه هم اكنون است مي‌بود، زندگي برروي آن محال بود. مثلاً اگر زمين در حجم كرهء ماه يعني به اندازهء يك چهارم قطر فعلي آن مي‌بود، قوهء جاذبهء آن به يك ششم جاذبهء فعلي كاهش مي‌يافت. در نتيجه زمين نمي‌توانست آب و هواي پيرامون خود را نگه دارد. چنانکه وضعيت در كرهء ماه اينچنين است كه نه آبي در آن وجود دارد و نه هم پوشش هواي­اي؛ كه البته دليل آن فقط ضعف قوهء جاذبه در آن  مي‌باشد.

 از جهت ديگر پايين‌آمدن قوهء جاذبه در زمين به اندازهء قوهء جاذبه در ماه، به بالارفتن درجهء برودت هوا از طرف شب منجر مي‌گرديد، در حدي كه تمام اشياي موجود در زمين به انجماد كامل م

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  شنبه 18 بهمن 1388برچسب:,ساعت 19:46  توسط حشمت الله